- چهارشنبه ۲۶ مرداد ۰۱
- ۱۲:۴۷



شهدا را فراموش نکنیم



اسامی شهدای دورود
26 ستاره درخشان از طایفه تاتخیری از شهرستان دورود که جان خودشان را تقدیم خاک ایران عزیز نمودند یادشان گرامی یاد و نامشان در این مرز و بوم برای همیشه جاودانه باد.
1- شهید بزرگی چراغی
2- شهی سلطانعلی چراغی
3- شهید علی حسین چراغی
4 –شهید حسین چراغی
5-شهید شاهپور چراغی
6- شهید علی حسن چکانی ( شهبازی)
7-شهید مراد نادیسرد
8-شهید محمود چکانی
9-شهید میرعباس چکانی
10 -شهید محمود نامداری
11-شهید عباس نامداری
12-شهید حسین حاجیوند
13-شهید سلطانعلی مرادی
14-شهید محمد چناری
15-شهید جهانبخش عشیری
16-شهید محمد حاجیوند
17-شهید حسن علی نامداریان
18 -شهید خدمت امیدی
20- شهید حسین شمسی
21- شهید صفر امیدی
22- شهیدمیرزا حسن زاده
23-شهید ایرج فتحی
24- شهید لطیف حاجیوند
25- شهید علی حسین جهانگیری
26- شهید علی حسن حاجیوند
اگر خدا عمری و توفیقی داد زندگینامه آنها را در وبلاگ درج می کنیم. ان شاءالله

نام و نام خانوادگی: حسن غفاری
تاریخ تولد: ۲۵ شهریور ۱۳۶۱
محل زندگی: شهرری
تاریخ شهادت: ۱ تیر ۱۳۹۴
محل شهادت: سوریه ، درعا
محل دفن: گلزار شهدای بهشتزهرا (قطعه ٢٦ ردیف ۷۹ شماره ١٥)
زندگینامه
شهید حسن غفاری در سال ۱۳۶۱ متولد شد. وی ۳۳ سال بیشتر نداشت که به همراه محمد حمیدی و علی امرایی (مدافعان حرم حضرت زینب (س)) در مسیر دمشق – درعا به شهادت رسیدند.

شهید عباس معظمی گودرزی
فرزند سردار
متولد 1334/04/01
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1364/03/24
محل شهادت : بروجرد
دین : اسلام، مذهب : شیعه
درجه : استواریکم
نوع استخدام : کادر شهربانیشهید بزرگوار عباس معظمی گودرزی از بندگان برگزیده خداوند سبحان و در شمار انسان های فداکار و آزاده ای بود که به سال 1334 در شهرستان بروجرد تولد یافت. دوران تحصیل را در زادگاه خویش به اتمام رساند و سپس پذیرای اشتغال و خدمت در شهربانی گردید. اخلاق، منش و کردار شهید معظمی مورد رضایت همگان بویژه خانواده و نزدیکان بود و با وجود بیماری با توجه به احساس مسئولیت در مأموریت راهور شرکت می نمود که در یکی از این مأموریت ها ، هنگام برقراری نظم و امنیت راهپیمایی روز قدس در سال 1364 در شهرستان بروجرد بر اثر اصابت موشک ندای آسمانی را لبیک گفت و با کارنامه ای درخشان به جانب حق تعالی هجرت نمود. شهید بزرگوار متأهل بود و از وی 4 فرزند به یادگار مانده است. روحش شاد و راهش پر رهرو باد

نــام : فرهاد
شهید کیومرث معظمی گودرزی فرزند ولی در تاریخ 2/1/1350 در روستای گلچهران از توابع شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. زمان تولد در ایام بهار بود و خانواده این شهید نیز درگیر فعالیت و کارهای کشاورزی بودند که خدا هدیه ای به این خانواده می دهد. بعد از یکسال بعلت جابجایی شغل پدر که در ذوب آهن اصفهان بود، خانواده نیز به اصفهان مهاجرت می کنند و پس از مدتی نیز دوباره به بروجرد بر می گردند.
شهید مدرسه ابتدایی را در دبستان زادگاهش در روستای گلچهران گذراند و برای ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی و دبیرستان به بروجرد رفته و در مدرسه علامه مجلسی مقطع راهنمایی و در دبیرستان امام رضا (علیه السلام) مقطع متوسطه را با موفقیت می گذراند. از همان اوان کودکی به انجام واجبات مقید بود و قبل از سن تکلیف به ادای فریضه نماز و روزه خیلی اهمیت می دادند. اکثرا سعی می کرد که نمازها را به جماعت بخواند و در مسجد امام سجاد (علیه السلام) حاضر شود و یکی از افراد علاقمند به حضور در درس اخلاق استاد صاحب الزمانی بود که ضمن گرفتن درس به آن نیز عمل می کرد.

نوید شاهد: یک روز که صبحانه را آماده کرده بودیم قدری منتظر ماندیم، ولی احمد نیامد. برای صرف صبحانه سراغ او رفتم. دیدم روی تخته سنگی نشسته گفتم: احمد صبحانه آماده است، بیا برویم صبحانه بخوریم. گفت: احمدی بیا بنشین. در کنار او نشستم. به سیمای او نگاه کردم. دیدم انگار در دنیایی دیگر به سر می برد. پرسیدم: مگر از کسی ناراحتی؟ چرا از برادران کناره گیری می کنی؟ گفت: امشب سفری در پیش دارم و به این گردان می اندیشم. به راستی چرا ناراحت نباشم؟ گردانی تازه تاسیس و بدون امکانات است و من هم امشب می خواهم بروم. بعد گفت ناراحتی من به خاطر خودم نیست، به خاطر این گردان است. پرسیدم: مگر ماموریتی در پیش داری؟ یا به مرخصی می خواهی بروی؟ گفت: آری به یک مرخصی دائمی. امشب از شناسایی بر نمی گردم. چون دیشب همه چیز را در عالم خواب دیدم.
او در آن روز با تمام برادران گروهان تحت فرماندهی خود با حالتی که متوجه نشوند، خداحافظی کرد. غروب آن روز حرکت کردیم، به منطقه عملیاتی رسیدیم. ماموریت به نحو احسن انجام شد. احمد در بازگشت لحظه شماری می کرد. چندبار به او گفتم: نمی دانم چرا امشب مثل شب های گذشته سرحال نیستی. گفت: نیم ساعت بیشتر به شهادتم نمانده. گفتم: شوخی نکن. در این حالت بودیم که خودمان را در پشت یک سنگر کمین دشمن دیدیم. برخورد ما با سه تن از مزدوران عراقی که در کمین گاه بودند، غیر منتظره نبود. از کمین دشمن هم گذشتیم. به ستون یک در حال بازگشت بودیم. مقداری از راه راست پیمودیم. ناگهان دیدم احمد به آسمان نگاه می کند و دقیقه شماری می کند. سبب را پرسیدم. باز به آسمان نگاه کرد ستاره ای را به من نشان داد و گفت: این ستاره را می بینی؟ گفتم: بله . گفت: این ستاره من است و تا لحظاتی دیگر از دیده ها محو می شود. هنوز چند قدمی به جلو نرفته بودیم که صدای انفجار مین با صدای ناله برادرانی که در جلوی ما در حرکت بودند، ادغام شد. احمد چند قدم جلوتر از من در حرکت بود. خود را در بالین او رساندم. دیدم روی زانو نشسته و صلوات می فرستد. گفتم: احمد موقع صلوات نیست دو تن از برادران ما شهید شدهاند، چون کمین دشمن نزدیک است و تا عراقی ها متوجه نشده اند بلند شو تا اجساد را از منطقه دور کنیم. نگاهی جانسوز به من کرد و گفت: نگاه کن ببین ستاره ای که به تو نشان دادم محو نشده؟ با عجله به آسمان نگاه کردم تا شاید ستاره را ببینم، اما ستاره را ندیدم. از درخشش افتاده بود. خواستم به احمد بگویم بلند شو. دیدم گفت: سلام مرا به امام عزیز و خانواده ام و دیگر برادران حزب اللهی برسان. من هم سلام تو را به امام زمان(عج) و سالار شهیدان حسین بن علی علیه السلام می رسانم. بار دیگر با عجله به سوی آسمان نگاه کردم. آن ستاره را ندیدم. تا سریع سرم را به سوی احمد برگرداندم، دیدم به شهادت رسیده است.
منبع: کتاب لحظه های آسمانی/ دفتر سوم/ کرامات شهدا/ رویای صادقانه شهدا/ غلامعلی رجایی/ ناشر: نشر شاهد
منبع: نوید شاهد
در شهریور ۱۳۵۹ تنش بین ایران و عراق از زد و خوردهای مرزی فراتر رفت. ۲۶ شهریور صدام قرارداد الجزایر را در برابر دوربینهای تلویزیونی پاره کرد. چند روز بعد عراق تجاوز به خاک را از مرزهای غرب و جنوب غرب آغاز کرد. این تجاوز نظامی، سرآغاز جنگی شد که هشت سال بعد طولانیترین جنگ کلاسیک قرن پس از جنگ ویتنام لقب گرفت. چهل سال از آغاز جنگ گذشته است. ما امروز چقدر از آن میدانیم و چه تحلیلی در موردش داریم؟
در سالهای اخیر پرسشهای زیادی درباره چند و چون جنگ در افکار عمومی و رسانهها مطرح شده است. یکی از راههای سر در آوردن از اتفاقات جنگ، بررسی آمار در کنار مرور وقایع مهم آن است.در این یادداشت سعی شده تا با روایت سریع وقایع مهم میدان جنگ به صورت سالشمار و سپس بررسی و تحلیل آمار شهدا تصویری کلی از جنگ ایران و عراق ارائه شود. بخش عمده روایت سالشمار جنگ و همینطور تمامی آمار و اطلاعاتی که در ارتباط با جنگ در این متن مورد بررسی، تحلیل و مصورسازی قرار گرفته از دایرهالمعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق نوشته جعفر شیرعلینیا انتشارات سایان، ۱۳۹۲ (+) و سرشماری ۱۳۶۵ مرکز آمار ایران استخراج شده است.
نام پدر:کامران
محل تولد: مشکین شهر ، روستای احمد آباد
تاریخ تولد:۱۳۳۲
تاریخ شهادت: ۱۳۶۱
محل شهادت: زندان دوله تو «پیرانشهر »
نحوه شهادت: درگیری با حزب دمکرات
درجه یا سمت: پاسدار

عباس معظمی گودرزی
نام پدر: محمدعلی
شغل(ها):
تاریخ تولد: 2-4-1338 شمسی
محل تولد: لرستان - بروجرد - اشترینان
تاریخ شهادت : 20-9-1362 شمسی
محل شهادت : پیرانشهر
دلیل شهادت : حوادث مربوط به درگیری با نیروهای بعثی
گلزار شهدا: روستای گلچهران شهر:لرستان - بروجرد
منبع: نوید شاهد

شهید دکتر سید حسن آیت سوم تیر 1317 هجری شمسی در شهرستان نجف آباد در خانواده ای روحانی و کشاورز دیده به جهان گشود.
وی تحصیلات ابتدائی و متوسطه خود را در همین شهرستان سپری کرد و پس از پایان تحصیلات علوم دینی از جمله علوم حوزه و تا حدود فقه و اصول در نجفآباد و اصفهان، به تهران رفت و در دانشسرای عالی در رشته تربیت معلم، در بخش ادبیات فارسی موفق به اخذ لیسانس شد.
شهید آیت مطالعات خود را در رشته جامعهشناسی ادامه داد و سال 1340 فوق لیسانس جامعهشناسی از مؤسسه علوم اجتماعی دانشگاه تهران دریافت کرد.
ایام شهادت صدیقه اطهر فاطمه الزهرا {س} سالگرد رجعت پیکرمطهر ...