یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

سردار محمدکریم محسنی زاده، اولین فرمانده سپاه استان لرستان

  • ۰۱:۲۲

حاج محمد کریم محسنی زاده- فرمانده اسبق سپاه

از چپ نفر دوم : حاج محمد کریم محسنی زاده

اولین فرمانده سپاه پاسداران استان لرستان مرحوم زنده‌یاد سردار محمد کریم محسنی که از مبارزین خستگی‌ناپذیر استان لرستان بود، در زمان شاه منحوس دو بار حکم اعدامش صادر و شکنجه‌های توان‌فرسای ساواک شاهنشاهی را تحمل کرد. ایشان از خصیصین آیت‌الله شهید مدنی بود. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی سال ۵۷ آن مرحوم و شهید سردار نعمت سعیدی از میدان‌داران مبارزه بودند. به‌طوری‌که تظاهرات‌های بنیان‌کن خرم‌آباد سردست افرادی مثل این دو مجاهد فی سبیل الله می‌چرخید. البته نقش بی‌بدیل شهید سید فخرالدین رحیمی محفوظ است که با افرادی مثل مقام معظم رهبری مرتبط بودند.

خاطرات عملیات حاج عمران به روایت علی‌محمد نظری از فرماندهان دلفانی دوران دفاع مقدس

  • ۱۴:۰۰

سالروز عملیات حاج عمران به روایت علی‌محمد نظری از فرماندهان دلفانی دوران دفاع مقدس

نزدیک ظهر بود خبری ناخوشایند در سپاه نورآباد پیچید، تعدادی از نیروهای بسیج و پاسدار در حاج عمران به شهادت رسیدند !

در آن ایام بنده علی رغم اینکه در لشگر ۵۷ ابوالفضل (ع) مشغول به خدمت بودم، اما در یک مرخصی چند هفته ای به سر می بردم.

با فرمانده وقت سپاه ملاقات و صحت حوادث حاج عمران را جویا شدم، ایشان هم گفت غیررسمی خبرهای بدی رسیده. قرار شد همان روز بنده در خدمت برادر عزیزم سید عباسعلی خیرالهی و یک راننده،(مرحوم حسین خانی) به سمت حاج عمران حرکت کنیم تا هم صحت و سقم خبرها را بدانیم و هم در صورت نیاز کمکی بکنیم.

فردای آن روز نزدیک ظهر به پادگان تیپ ۱۱۰ شهید بروجردی در مهاباد رسیدیم،. دوستان پاسداری که آنجا حضور داشتند از جمله برادران میرعباس برزکار و محمدحسین کوچکیان، و.‌‌… با دیدن ما شیون و فغان سر دادند، بعد اینکه فضا آرام شد، آقای برزکار خبر شهادت ها را به ما داد، شهید علیدوست محمدی، شهید حسن رضا حقی ، شهید ایوب شیرخانی و..‌. اسامی مداوم ادامه داشت، حدود ۱۶ نفر .
جویای حال حاج رجب یوسفوند که فرمانده گردان امام حسین( ع) را برعهده داشت شدم، گفتند ایشان به همراه باقی مانده نیروها در پیرانشهر هستند.

خاطره رزمنده و جانباز رحیم ساکی از شهید توکل حسنوند

  • ۲۳:۱۴

شهید توکل حسنوند - خرم آباد

بنام خدا

شلوار شش جیب آمریکایی

بیاد شهید توکل حسنوند

با فرمانده مخابرات لشگر بخاطر اینکه اجازه نداد من برای تعمیر سیم هایی که بعلت اصابت ترکش قطع شده بودند بروم و استدلالش این بود نوجوانی و جثه کوچکی داری و خطر کمین کومله و دمکرات زیاد است شروع به بگو مگو کردم . کلی مدعی بودم. گرچه چهارده سالم بود ولی حدود دوسال سابقه جبهه داشتم و حتی برای سپاه شهرمان خرم آباد ، شناخته شده، بودم و انفرادی هم اعزام میشدم. توضیحاتم قانعش نکرد. منم گفتم شنیدی میگن بسیج مدرسه عشق است ؟ عشقم گرفته برگردم . حتی نرفتم با پدرم که در گردان انبیا که در شاخ شمیران مستقر بود ،خداحافظی کنم. بچه های مخابرات و اطلاعات و عملیات (واحد اخلاص ) ،فرماندهی لشگر و ستاد لشگر و تعداد دیگری از نیروها در مقری بودیم که بدان محور می گفتند.

خاطرات ویژه امیر سرتیپ اسکندر بیرانوند فرمانده لرستانی از دوران دفاع مقدس

  • ۱۱:۵۱

عنوان فرمانده‌ی نظامی در جنگ، چهره‌ی یک انسان سهمگین را در ذهنمان مجسم می‌کند، اما با خاطرات تیمسار "اسکندر بیرانوند" وقایع جنگ و اتفاقات و رویدادهای آن دوران، به خصوص رابطه‌ی وی با نیروها و تصمیمات و عکس‌العمل‌های این فرمانده‌ی توانمند، ضمن تلطیف آن پیش‌ذهنیت‌، ما را با زوایای تازه و ملموس‌تری از وقایع جنگ آشنا می‌کند که می‌تواند گنجینه‌ی ارزشمندی برای هنرمندان و محققان عرصه‌ی هنر‌های دفاع مقدس باشد.
تیمسار بیرانوند دهه 60 با درجه سرتیپ دومی از ارتش جمهوری اسلامی ایران بازنشست شد. وی فرمانده پیروزمند نبرد مهران در سال 1363 و از فرماندهان ارشد عملیات فتح‌المبین و عملیات محرم بوده است.

کهنه سرباز ، خاطرات امیر سرتیپ اسکندر بیرانوند ، دلاور ارتشی لرستان

  • ۰۱:۲۴

امیر سرتیپ اسکندر بیرانوند

امیر سرتیپ «اسکندر بیرانوند»؛ دارنده نشان «فتح» به دوستان شهیدش پیوست

شادی روحش فاتحه با صلوات

روایتی از رزمنده نام‌آور لرستانی که فاتح فتح‌المبین شد

امیر سرتیپ دوم «اسکندر بیرانوند» از رزمندگان دیار لرستان است که با دلاوری و رشادت‌های خود عملیات غرورآفرین فتح‌المبین را به پیروزی رساند.

سردار رشید اسلام شهید ناصر کاظمی - فرمانده سپاه کردستان

  • ۰۰:۰۰

شهید ناصر کاظمی - تهران

شهیدی که ریش خود را پروفسوری زد!

نام شهید ناصر کاظمی با کردستان گره خورده است. یاد مهربانی‌های او به مردم مسلمان و انقلابی اما زجرکشیده آن دیار قهرمان پرور، دل ها را به سال‌هایی می‌کشاند که او در کنار مردان و زنان مومن با گروهک‌های ضد انقلاب مقابله می‌کرد و با دشمن بعثی می‌جنگید.

نوحه مشترک حاج صادق آهنگران و کربلایی مهدی تدینی

  • ۱۵:۱۴

هوای غمت شور به پا کرد

نوحه جالب حاج صادق آهنگران و کربلایی مهدی تدینی 

شکارچی قهرمان میگهای بعثی -سرتیپ دوم خلبان محمد مسبوق

  • ۰۱:۰۸

خلبان شهید محمد مسبوق - همدان

شکارچی قهرمان میگ‌های بعثی درگذشت | خلبان ایرانی که سه‌ هواپیمای دشمن را با شلیک یک‌ موشک شکار کرد

امیر خلبان محمد مسبوق از خلبانان هواپیمای F14 در سال‌های دفاع مقدس در پی ابتلا به بیماری درگذشت.

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از مهر، سرتیپ دوم محمد مسبوق از خلبانان هواپیمای F14 در سال‌های دفاع مقدس امروز چهارشنبه ۸ دی پس از چندسال بیماری درگذشت.

زدن سه مبگ عراقی با یک موشک - خلبان اسدالله عادلی

  • ۰۰:۵۴

خلبان اسدالله عادلی -تهران

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، در جریان پروازی که «اسدالله عادلی» به همراه هواپیمای اف-۱۴ با کابین عقبی امیر سرتیپ «محمد مسبوق» انجام داد، یک فورمیشن از هواپیمای «میگ۲۳» فلاگر‌های عراقی جهت انجام عملیات بمباران در خاک ایران مشغول پرواز بودند که توسط رادار قدرتمند تامکت (اف-۱۴) شناسایی شدند. مهمترین اتفاق این ماجرا تصمیم سرهنگ اسدالله عادلی بود؛ تصمیمی که منجر به انهدام هر سه فروند میگ۲۳ عراقی و خلق شگفت‌انگیزترین پیروزی هوایی تاریخ تنها با شلیک یک تیر موشک «فونیکس» شد.

شهید بهمن بیرانوند ، شهدای بروجرد

  • ۲۳:۵۱

شهید بهمن بیرانوند - بروجرد

شهید بهمن بیرانوند 

فرزند : طهماسب

تاریخ شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۰۳

محل شهادت : هورالهویزه

مزار : گلزار شهدای شهرستان بروجرد - استان لرستان

یکم فروردین ۱۳۴۲، در شهرستان بروجرد دیده به جهان گشود. پدرش طهماسب، پیمانکار بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا دوم متوسطه در رشته انسانی درس خواند. به عنوان بسیجی و با سمت تخریب چی در جبهه حضور یافت. سوم اسفند ۱۳۶۲، در هورالهویزه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است.

یاد امام و شهدا 

خاطره ای از شهید بهمن بیرانوند

 

خاطرات دفاع مقدس رزمنده لرستانی محمدرضا درخشان

  • ۱۱:۵۴

201107161387

خاطرات دفاع مقدس رزمنده لرستانی محمدرضا درخشان

شهادت یک اتفاق نیست

خرداد ماه ۱۳۶۳ در منطقه زبیدات عراق و در بالای ارتفاعات کله قندی مستقر شده بودیم. کله قندی به عراقی ها بسیار نزدیک بود حتی حرکت تانک هایشان را به وضوح می دیدیم. برای بررسی منطقه رفته بودیم.

غروب بسیار زیبا و دلگیری بود.نیروهایمان کم بودند و آتش تهیه دشمن بسیار سنگین. شدیدا تحت فشار بودیم. دشمن دوربین های قوی ای داشت و به وسیله آنها منطقه را به دقت کنترل می کرد.

مشغول بررسی منطقه بودم که پیک گردان رسید. نامه ای برایم آورده بود. از یکی از دوستان ،که برایم بسیار عزیز بود.

برای گرفتن نامه از محلی که ایستاده بودم خارج شدم. هنوز چند قدم  از سنگر فاصله نگرفته بودم که یک کاتیوشا به سنگر خورد و سنگر به کلی نابود شد.

آری شهادت تصادفی و اتفاقی نیست.

طنز در جبهه

یادی از برادر شهید صید احمد سپهوند - - شهدای خرم آباد

  • ۱۰:۵۱

شهید صید احمد سپهوند و شهید جوزی امیری- خرم آباد.jpg

سرداران شهید احمد سپهوند و جوزی امیری از فرماندهان لرستان

در منطقه عملیاتی زبیدات عراق سال ۱۳۶۴

 

به بهانه یادی از  برادر شهید احمد سپهوند

معاون فرمانده گردان انبیاء لشگر 57 ابو الفضل لرستان

راوی محمد سلیمانی مخابرات گردان انبیاء :

برادر سپهوند انسانی مومن ، شجاع ، و به سلامتی و حفظ جان رزمندگان اهمیت زیادی میداد . در یکی از روزهای بهار در منطقه زبیدات عراق شب را تا  تا سحر پای بی سیم بیدار بودم دم صبح خوابم برد، بچه ها بیدارم نکردند ساعت 10 صبح بود بیدار شدم . فرصتی پیش آمده بود تا لباس هایم را بشویم . کنار تانکر آب که پشتش به عراقی ها بود و با گونی شن محصور شده بود نشسته بودم . کلاه خود سرم نبود .

برادر سپهوند با لنکروز فرماندهی از کنارم رد شد از اینکه کلاه نداشتم از او خجالت کشیدم خودم را پنهان کردم و زیر چشمی به او نگاه میکردم دیدم اتفاقاً خودش نیز کلاه ندارد. خیلی تعجب کردم . چون برادر سپهوند در حفظ جان بسیجیان بسیار حساس بود و با کلاه بچه ها همیشه مسئله داشت . با ماشین نزدیک پارکینگ فرماندهی شد . در یک لحظه آنقدر خمپاره بر سرمان ریخت که فرصت نشستن هم نداشتیم خمپاره اولی به پشت تانکر آب اصابت کرد ولی عمل نکرد . بچه ها فکر کردند به من اصابت کرده به طرف من آمدند که دومین گلوله به کنار تانکر اصابت کرد و برادر میرزا علی دریکوند را مجروح کرد . سومی و چهارمی و پنجمی به سنگر تدارکات و فرماندهی و ماشین اصابت کرد . تعدادی از بچه ها زخمی شدند . خمپاره بارید و بارید، همه نگران بودند و فریاد میزدند بخوابید . احتمالاً آتش تهیه است هرکس مجروح

نشده خودش را به سنگر دیدبانی برساند . همه این ماجرا با بلند شدن گرد و خاک و دود در کمتر از یک دقیقه بود . لحظه ای آتش قطع شد به دنبال هم می گشتیم .

وقتی بلند شدم برادر میرزا علی دریکوند را دیدم که به شکم او ترکش خورده و با لبخند همیشگی به طرف آمبولانس می رود .

یک نوجوان   15- 14 ساله را دیدم که با چهره ای دگرگون شده و صورتی سیاه شده به طرفم می آید . فهمیدم ترکش خورده ولی نمیدانستم به کجای او ، نمی توانست حرف بزند . ترکش  به قفسه سینه اش و در نزدیکی قلبش اصابت کرده بود .

به سراغ ماشین رفتیم ، برادر احمد سپهوند تکان می خورد ولی خون تمام بدنش را گرفته بود، او را از ماشین بیرون کشیدیم . اتفاقاً ترکش درست به سرش اصابت کرده بود . جایی که او همیشه به آن حساسیت نشان میداد و بچه ها را تشویق به کلاه خود کرده بود. او را به بیمارستان منتقل کردیم که مداوا اثر نکرد و به آرزوی دیرینه اش ، شهادت در راه خدا رسید. روحش شاد و یادش گرامی .                  

 صلوات را فراموش نکنید

 

۱ ۲ ۳ ۴ . . . ۵ ۶ ۷
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan