یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

نوجوان 14 ساله ای که با اصابت مستقیم آرپیچی سرش رفت

  • ۰۲:۴۸
نوجوان ۱۴ ساله ای که برای آوردن آب رفت و سرش رفت
خاطره ای از جانباز 70 درصد دفاع مقدس؛

نوجوان 14 ساله ای که با اصابت مستقیم آرپیچی سرش رفت

بیان خاطره ای از شاهد ماجرا

به گزارش راهیان نور، محمد رضا فرامرزی جانباز 70 درصد جبهه نبرد حق علیه باطل ما را با خود به روزهایی خواهد برد که هیچ گاه ندیده ایم. در ادامه خاطره ای از این رزمنده دفاع مقدس می خوانید:

در جاده ی اهواز خرمشهر بودیم در حالت پدافند و بنده فرمانده گردان بودم و 120 یا 130 نفری آماده بودیم که شب عملیات از خرمشهر حرکت کنیم.
خیلی در تیررس دشمن بودیم و بچه ها نمی توانستند از سنگر بیرون بروند.
بچه ها تشنه بودند و چندین ساعت آب نخورده بودند و کسی نمیتوانست برود و آب بیاورد.
یکی از بچه های سنگر کنار من آمد و گفت: حاجی یک نفر را بفرست با من بیاید تا برویم و آب بیاوریم.
گفتم مرد حسابی الان در تیررس دشمنیم و من هم نمی توانم به کسی بگویم که با تو بیاید. چون بچه ها میگویند حکم فرمانده است و حکم فرمانده یعنی حکم امام و ولی فقیه و هر کس برود مساوی است با مرگ و شهادت. نه! من به کسی نمی گویم.
خودش چون عطش بچه ها را می دید و تلف شدنشان را می دید به تنهایی رفت و به من از روی شوخی گفت حاجی من مثل حضرت عباس شهید تشنه لب میشوم.
خلاصه دبه ها را برداشت و رفت و شیر تانکر آب را باز کرد و دستش به دبه ها بود. تا دبه ها پر شد همین که آمد بلند شود خمپاره افتاد در همان دبه اش و سرش رفت و چند قدمی نزد ما آمد اما نرسید و شهید شد.


واقعا بچه ها به سختی و مشقت جنگیدند برای دفاع از ولایت، اسلام و ناموسشان و اما الان چگونه به خونشان بی حرمتی میشود.
واقعا بچه ها تن به تن جنگیدند.
نوجوان 14 ساله ای بود که با اصابت مستقیم آر پی چی سرش رفت و الان ما امنیت و آرامش خودمان را مدیون شهداییم.

منبع: راهیان نور

عکسهای از سردار شهید علیمردان آزادبخت و دیگر همرزمان

  • ۱۲:۳۱

17

ایستاده زنده یاد سردار حاج حمید قبادی

نشسته از راست سرداران شهید حمیدرضا ابراهیمی و علی مردان آزادبخت

عکسهای از سردار شهید علیمردان آزادبخت ودیگر همرزمان

شهید سید مصطفی میرشاکی و خاطرات عملیات حاج عمران

  • ۱۳:۱۴

شهید سید مصطفی میرشاکی -الیگودرز

شهید سید مصطفی میر شاکی : فرمانده گردان ابوذر تیپ 57 ابوالفضل(ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

خاطرات برادر رزمنده حاج یحیی خورشیدوند:
گردان ویژه شهدا حزب الله که از زبده‌ترین افراد و نیروهای فرهنگی تشکیل شده بود، با تقدیم شهدایی گرانقدر از جمله فرماندة‌ آن شهید بزرگوار سید مصطفی میرشاکی در عملیات حاج عمران توانست از پیشروی دشمن و تسخیر قله‌های حاج عمران و تصرف شهر پیرانشهر توسط عراق جلوگیری به عمل آورد و باعث شگفتی فرماندهان نظامی رده بالای سپاه و سایر نیروها شود. تا جایی که افراد این گردان این همه توفیق را تا حد زیادی مرهون فرماندهی سید مصطفی می‌دانستند.

خاطره شهید سیدجواد میرشاکی از شهادت برادرش

شهید کریم بگ صفایی ، شهدای سرطرحان کوهدشت در حاج عمران

  • ۰۰:۱۷

شهید کریم صفایی ، کوهدشت

شهید کریم بگ صفایی

نام. کریم بگ. نام خانوادگی. صفایی

تولد. ۱/۲/۱۳۴۶ - سر طرهان کوهدشت

شهادت :  ۲/۳/۱۳۶۵ منطقه عملیاتی حاج عمران

تحویل جنازه و خاکسپاری: ۱۳۷۳ شمسی

حکایت ما حکایت سرزمین پر راز و رمز و مقدس حاج عمران است . این سرزمین از مردانی روایت می کند که تلخیها و دشواریها را زیر لگام آورده و بر ایمان واقتدار خود مهر تایید زدند.یاران میهن سربلند ایران دیدن چهر ه ی کریه دشمنان دیو خو و تاریک اندیش در سر زمین نور و روشنایی را تاب نیاوردند و دلاورانه میادین نبرد را فاتح شدند.

شبی از شبهای حاج عمران روانهای پاک در زمزمه های عارفانه ای به عروج نشسته بودند و حکایت رقص پروانه های واله را در وادی شمع عشق مرور می کردند و در وزش نرم نسیم مهر در تقلای دیدار معشوق سر از پا نمی شناختند.

شیرمردی از دیار طرهان دراین جمع عاشقانه بس بی پروا ،گوی سبقت از همه بر بوده بود. این شیر مرد کسی نبود جز کریم صفایی ،بسیجی خوشنام جبهه ی نبرد و دلاوری که هراس و واهمه واژ ه های بی مفهوم درس ایثار و از جان گذشتگی وی بودند .مردی دلاور ،نترس،شجاع ، شاداب و سر زنده و شوخ طبع و شادی بخش جمع یاران.

همسنگرش بهتر از هر کسی خاطرات آن شب را به یاد می آورد:

شبی دشوار که من تاکنون به سختی و رنج آوری آن در مدت حضورم در جبهه ندیده بودم.

خاطرات رزمنده بهمن امرایی از شهید تیمور معظمی گودرزی

  • ۱۶:۰۹

شهید تیمور معظمی گودرزی -حاج عمران

این یادداشت ها را رزمنده عزیز برادر بهمن امرایی از کوهدشت لرستان در نظرات وبلاگ نوشته اند.

جمعه 8 مهر1390 ساعت: 11:49

یادداشت ۱ توسط:بهمن امرایی

تاریخ شهادت این مرد خدا (شهید تیمور معظمی گودرزی) در تاریخ شب دوم خرداد شصت و پنج در منطقه عملیاتی حاج عمران به عنوان آرپی جی زن و با سمت بسیجی داوطلب بوده است . اگر اطلاعات دیگری از این بزرگوار خواستید به شما خواهم داد . عکس های زیادی از ایشان در منطقه عملیاتی دارم. روزانه برای او و به نیابت از ایشان قرآن می خوانم اگر خدا قبول کند. خوشا به سعادتش که مرگ سرخ را انتخاب کرد. راه او راه سرخ حسین است و ما بدبخت ها مانده ایم با کوله باری از گناه. خدا رحم کند. خدا توفیق بدهد از خون او و همه شهدا دفاع کنیم و مدیون خون شهدا و امام شهدا و خانواده آنان نشویم .

خدا شاهد است هرگز او را فراموش نکرده و نمی کنم. گاهی عکس هایم را با او می بینم و حسرت و غبطه می‌خورم. خداوند به پدر و مادرش صبر عنایت فرماید و روح خودش را با شهدای کربلا قرین و محشور فرماید. آمین . تیمور جان به خدا خیلی دلتنگ تو هستم . فکر نکن تو را در دعاها و یا خاطره ها فراموش می کنم. کاش من با تو شهید می شدم. تو بردی و ما باختیم. والسلام علی عباد الله الصالحین. رحمت خدا بر تو باد.

جمعه 8 مهر1390 ساعت: 11:51 یادداشت ۲ توسط:بهمن امرایی

نام :شهید تیمور معظمی گودرزی -تیپ ۵۷ حضرت ابولفضل (ع)- گردان شهدا-گروهان حمزه سیدالشهداء- تاریخ شهادت ۶۵/۳/۲- شغل :دانشجوی تربیت معلم شهید مطهری بروجرد- محل شهادت :حاج عمران- نام عملیات : حاج عمران- بسیجی داوطلب- سمت در زمان شهادت : آرپی جی زن.

سخنی با شهید تیمور معظمی گودرزی : راستی یادت هست وقتی من همراه شهید جواد میر شاکی و ۱۲ نفر دیگر یک روز دیرتر از تو به پیرانشهر رسیدم، غروب آفتاب بود، و تو با عجله کوله پشتی مرا کمکم بستی، وصیت نامه مرا با هم در کمترین زمان تکمیل کردیم و چه سفارشها که به همدیگر نکردیم. یادت هست صدای توپ و تانک از پشت کوه ها به گوش میرسید و تو به من گفتی میخواهیم همانجا عملیات برویم. راه افتادیم و نیمه شب به نزدیک بعثی ها و کفار رسیدیم. یادت هست چه مهتاب عجیبی بود همه جا روشن و رفت و آمد عراقیها را می‌دیدیم و در کمین جهت رسیدن فرمان حمله و شکستن خط عراقی ها بودیم .اما آتش بسیار سنگین در دل تاریکی های شب ما را جدا کرد . آنگاه من خبر شما را صبح از دیگران گرفتم. چه نبرد سنگینی بود. شهید دانیالی بروجردی- شهید جدیدالاسلامی- شهید شکوهی - شهید میر بهرسی- شهید پیریایی- شهید حاجیوند- و شهید مصطفی میرشاکی- شهید ولیان- شهید لونی (راستی این ها با تو شهید شدند و نزد تو هستند.) اما باورت میشد بعد از این همه سفارش ها تو شهید شوی و من بمانم . تو آسمانی شوی و من زمینی بمانم. تو بهشتی شوی و من سرنوشت نامعلوم پیدا کنم. ترا به خدا مرا دعا کن .زیرا دعای تو مستجاب است و دعای من نامعلوم. توعاقبت به خیر شدی ولی من نامعلوم. پس بر تو رواست ما را فراموش نکنی. خوشا به حالت.

منبع: وبلاگ امامزاده پیرنو

-------------

رزمندگان لرستان و اعزام به عملیات حاج عمران در سال ۱۳۶۵

خاطره دیگری از رزمنده دلاور بهمن امرایی در سایت انفطار لرستان: 

شهید زنده ای که با اصابت تیر بر پیشانی اش جنازه ی او را پس از هفت روز در کردستان یافتند

  • ۱۴:۲۹

شهید مازندرانی که پس از پرواز زنده شد

احمد رحمانی ، شهید زنده ای که با اصابت مستقیم تیر بر پیشانی اش جنازه ی او را پس از هفت روز در بیابان های کردستان یافتند و هنگام انتقالش با هواپیما به پشت جبهه ها ناگهان در میان جنازه های شهدا زبان گشود و درخواست آب نمود، کسانی که در هواپیما حضور داشتند ناباورانه از دیدن این صحنه ، متحیر و مبهوت ماندند و شاید  این تداعی از آیات قرآن و زنده شدن اصحاب کهف باشد و نشانی از عظمت خداوند و وعده ی الهی است که هرکسی خالصانه بر او توکل کند خداوند او را یاری میرساند .

شنیدن خاطرات دفاع مقدس مخصوصاً برای نسلی که بعد از جنگ به دنیا آمدند یا آن را به خاطر ندارد جالب یا شاید کمی حیرت آور باشد. هشت سال جنگ تحمیلی ،  با توکل بر خدا و با دستان خالی در مقابل دشمنی که حمایت تمام ابر قدرتهای دنیا را داشت و تا دندان مسلح بود کمی عجیب است . شاید پس از شنیدن این خاطرات باور بعضی شنیده ها  برایمان دشوار باشد اما در کنار یکی از رزمندگان مخلص بی ادعا بودن و شنیدن خاطرات او به عنوان فرماندهی گروهان در زمان جنگ بسیار شور انگیز است . احمد رحمانی پاسدار جانباز از اهالی شهرستان نور متولد ۱۳۳۲ است. در زمان جنگ فرمانده بود و هم اکنون راننده تاکسی است.از خاطرات خود برایمان میگوید که بسیار شنیدنی است .

خاطراتی از شهید غلامحسین بغداد پور - شهدای شیراز

  • ۱۱:۱۳

شهید غلامحسین بغداد پور - شیراز

شهید غلامحسین بغداد پور 

نام پدر : سالم
تولد: ۱۳۴۰/۹/۱۰
شهادت: ۱۳۶۵/۱۲/۲۳-شلمچه (۱۳ رجب)

مزار : دارالرحمه شیراز - استان فارس

دهم آذر ۱۳۴۱ در شهرســتان آبادان دیده به جهان گشود. پدرش ســالم، بنایی میکرد و مادرش زهرا خانه دار بود. تا پایان دوره راهنمایــی درس خواند. ســال ۱۳۶۱ ازدواج کرد که ثمره آن یک پســر و یک دختر بود. به عنوان پاســدار در جبهه حضور یافت. بیســت و ســوم اسفند ۱۳۶۵ در شــلمچه بر اثر اصابت ترکش به ســینه، شهید شد. مدفن وی در دارالرحمه شهرستان شیراز واقع است.

(دانشنامه شهدا)

۱۳ رجب بود که شهید شد...

🌷 عملیات رمضان ؛ یه شب رفتیم یه جایی معروف بود به سه راه مرگ.
شب سختی بود تا صبح گلوله از همه طرف میومد. هوا داشت روشن می شد دیدیم یه عده زیاد دارن میرن عقب. خیلی مطمئن گفتیم اینا ترسیدن ولشون کن بعد یه عده دیگه و ...
مونده بودیم حدود بیست نفر زمین از شدت انفجار می لرزید و از همه طرف گلوله میومد. خلاصه یه وقت شهید حسن حق نگهدار اومد و گفت شما اینجا چکار میکنین خوشحال گفتیم ما اینجا رو حفظ کردیم.
گفت یکی بمونه کمک من و یه مسیر رو نشون داد و گفت سریع از این طرف فرار کنین محاصره شدیم و اون هایی هم که رفتن اسیر شدن!
تا چشم کار میکرد دور تا دور تانک بود و جوری بود که با تانک مث تک تیرانداز نفر میزدن!

شهید محسن صادقی - شهدای الیگودرز لرستان

  • ۰۰:۱۳

شهید محسن صادقی - الیگودرز لرستان

نام :  شهید محسن صادقی 

فرزند  : محمد مهدی

تاریخ شهادت  :  ۱۳۶۵/۰۲/۳۰

محل شهادت : منطقه عملیاتی حاج عمران عراق

محل دفن  :  گلزار شهدای شهرستان الیگودرز 

دوازدهم فروردین ۱۳۴۳، در شهرستان الیگودرز به دنیا آمد. پدرش محمدمهدی، کارمند دفتر ثبت اسناد بود. وی چهره متین و دوست داشتنی داشت و با آوردن روزی پاک و طیبی برای اهل خانواده چنان تأثیر شگرفی در تربیت خانواده گذاشته بود که  توفیق یافت به عنوان پدر شهید جایگاه خود را در عالم ملکوت باز نماید و اطرافیان همیشه به او افتخار نمایند. مادرش فروغ خانم خانه دار بود و نسبت به تربیت فرزندان خود چنان همّت می گماشت که از دامان پاک ایشان دلاوری چون شهید محسن  پا به عرصه وجود گذاشت. گر چه از نظر تحصیلات کلاسیک مدارج عالیه نداشت، اما تکلیف الهی وی را برآن داشت به فرمان امام خمینی قدس سرو شریف، بعنوان پاسدار مخلص در کنار همسنگران مجاهد الهی در سپاه اسلام قرار گیرد و از نظر معارف علوم اسلامی به عالی‌ترین مرتبه درجه معرفت الهی برسد ، به طوری‌که ره صد ساله را یک شبه طی ، و در عالم ملکوت سیر بنماید. زندگی عارفانه این شهید عظمی در سی ام اردیبهشت ۱۳۶۵، در منطقه عملیاتی حاج عمران عراق بر اثر ترکش نارنجک دستی دشمن بعثی به پشت و کمر پایان یافته و به خیل همسنگران شهیدش پیوست و تا ابد برای همیشه جاودانه گردید . مزار وی در گلزار شهدای شهرستان الیگودرز  واقع است.

وصیت نامه

رزمنده ای که با یک چکش افسر عراقی را به اسارت گرفت + کلیپ زیبا

  • ۰۰:۵۹

یادی از مردان بی ادعا  شهیدان همیشه جاوید وطن وبعضی از یادگار دفاع مقدس از جمله  برادر عزیزم  حاج علی آقا یعقوبی از تهران،  کسی که بدون سلاح ، دست خالی، با یک چکش افسر عراقی را به اسارت گرفته در عکس مشخص می باشند ان شاءالله سلامت باشد تا ظهور امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه الشریف.🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 

دانلود مداحی یاد امام و شهدا سعید حدادیان و پسرش

  • ۱۱:۱۵

یاد امام و شهدا

  

متن نوحه یاد امام و شهدا سعید حدادیان و پسرش

توحید، محمد، صادق، صادق وند

  • ۱۲:۱۳
توحید، محمد، صادق، صادقوند

توحید، محمد، صادق، صادق وند

عراقی ها روز اول اسارت اسم و فامیلمان را ثبت کردند، طریقه ثبت نام آنها به این شکل بود که نام اسیر، پدر، پدر بزرگ و فامیلی ما را می نوشتند و به همان ترتیب هم صدا می کردند.

چگونه می توان با قلم های شکسته و بیان های نارسا در وصف شهدا،‌ جانبازان و آزادگانی که در مخوف ترین زندان های رژیم بعث عراق با مقاومت جانانه خود دنیا را شگفت زده کردند دین خود را ادا کرد؟

چگونه می توان در وصف شجاعت و غیرت مردان نیکی که به خاطر دفاع از میهن و پاسداری از ارزش های دینی به اسارت دژخیمان درآمده و بدترین شکنجه ها و آزار و اذیت های روحی را تاب آوردند، سر تعظیم فرود آورد؟

مرور خاطرات این افراد هر چند نمی تواند عمق مصائب و دشواری های دوران اسارت را به تصویر کشد اما می تواند به نسل امروز و فردا نشان دهد که این آرامش و موفقیت های روزافزون کشور مدیون رشادت های شهدا، ایثار جانبازان و مقاومت آزادگانی است که به خاطر عقیده، میهن و ناموس خود از ارزشمندترین داشته خود که همان جان است، ‌گذشتند.

باید صبر و شکیبایی آزادگان را که تعداد آنها ۴۳ هزار نفر است، ستود.

شهدا را یاد کنید حتی با یک صلوات

  • ۱۳:۳۰

شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات

شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات

https://www.alef.ir/files/archive/originals/2018/11/38239.jpg

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

۱ ۲ ۳ . . . ۶ ۷ ۸ ۹
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan