یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

نقش ستارگان هوانیروز در دفاع مقدس

  • ۱۰:۳۶

باشگاه خبرنگاران نوشت: ارتش جمهوری اسلامی ایران و یگان‌های مختلف آن همواره از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی مدافع و پشتیبان مردم و انقلاب اسلامی بودند و این حمایت از نخستین روزهای انقلاب در سراسر کشورمان تجلی داشت.

هوانیروز ارتش به عنوان یگان پشتیبانی از نیروهای زمینی که از سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در ارتش به عنوان بزرگ‌ترین یگان هوانیروز در غرب آسیا تشکیل شده بود یکی از نیروهایی بود که در بسیاری از صحنه‌های مهم انقلاب نقش موثری ایفا کرد؛ یکی از این صحنه‌ها ایثار و رشادت‌های خلبانان شجاع هوانیروز در مبارزه با ضد انقلاب و گروهک‌های تروریستی تجزیه طلب ظهور و بروز داشت. البته هوانیروز ارتش نقش مهمی در پشتیبانی از نیروهای زمینی حاضر در صحنه نبرد نیز داشت،  و خلبانان آن در راه دفاع از کشورمان علاوه بر رشادت‌های گوناگون و موثر شهدای بسیاری را هم تقدیم نظام و انقلاب اسلامی کرده است. 

بالگردهای هوانیروز ارتش در دفاع مقدس چند ساعت پرواز کردند؟

امیر سرتیپ خلبان محمدابراهیم کاکاوندی از خلبانان نیروی هوایی

  • ۰۹:۳۱

چرا عملیات مروارید انجام شد؟

عملیات مروارید توسط دریادلان نیروی دریایی ارتش و برای حفظ سیادت جمهوری اسلامی بر آب‌های گرم خلیج فارس آغاز شده بود و ماموریت نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران پشتیبانی یگان‌های عمل کننده در دریا بود. در آن زمان، بارگیری و تخلیه کالا برای عراق از طریق بندر ام‌القصر که خارج از اروند رود است، انجام می‌شد. صدور نفت عراق از طریق دو سکوی عظیم نفتی به نام‌های «البکر» و «الامیه» واقع در اروندرود عملی می‌شد. در روز هفتم آذرماه سال ۱۳۵۹ در عملیات مروارید این سکوهای نفتی منهدم شدند و عملاً صدور نفت عراق از طریق دریا قطع شد. خلبانان شجاع نیروی هوایی ماموریت داشتند تا در عملیاتی بزرگ هدف‌های دریایی را در منطقه عملیاتی خلیج فارس منهدم کنند.

عملیات مروارید

مرحوم امیر سرتیپ خلبان محمدابراهیم کاکاوند از خلبانان نیروی هوایی ارتش حاضر در این عملیات درباره طرح ریزی این عملیات می‌گوید:

فرمانده شهید مسعود زنده روح کرمانی - شهدای ارتش

  • ۱۳:۳۳
شهید مسعود زنده روح کرمانی- تهران-ارتش

 سرتیپ دوم شهید مسعود زنده روح کرمانی

فرزند:حبیب  اله

ولادت: بهمن ماه ۱۳۳۴

محل ولادت : کرمان

شهادت :۱۳۸۰/۰۴/۱۶

محل شهادت : در حین ماموریت

مزار : گلزار شهدای امامزاده علی اکبر (ع) چیذر- تهران

شهدای نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران (نزاجا)

منبع: شهدای امامزاده علی اکبر چیذر

https://defapress.ir/files/fa/news/1395/7/1/1082_652.jpg

پیکر امیرسرتیپ دوم “زنده روح ” تشییع شد

پیکر امیر سرتیپ دوم مسعود زنده روح کرمانی فرمانده تیپ 40 نیروی زمینی ارتش که درحین انجام ماموریت به شهادت رسیده بود صبح روز دوشنبه با حضورفرمانده و جانشین اداره عقیدتی سیاسی نیروی زمینی ارتش و فرماندهان نظامی، همرزمان و جمع کثیری از مردم قدرشناس تهران تشییع شد. به گزارش روابط عمومی نیروی زمینی ارتش امیر سرتیپ دوم کرمانی که بیش از 90 ماه در جبهه‌های جنگ تحمیلی حضور داشت با تحمل جراحات ناشی از جنگ در چندین عملیات پیروزمندانه شرکت و پس از جنگ تحمیلی نیز در حالی که فرماندهی تیپ 2 لشکر 23 را به عهده داشت نقش به سزایی در تامین امنیت مرزها ومقابله با متجاوزین مرزی ایفا کرد. پیکر امیر سرافراز ارتش اسلام برروی دوش همرزمان تا امامزاده علی‌اکبر چیذر تهران تشییع و در قطعه شهدا به خاک سپرده شد.
خبرگزاری ایسنا چهارشنبه / ۲۰ تیر ۱۳۸۰

پژواکی از خاطره ها (۲۴)

دلاورمردی های رزمندگان گردان ۴۱۰ غواص از زبان یک رزمنده ی قدیمی + عکس

  • ۰۱:۴۸

شهدای غواص گردان ۴۱۰ رفسنجان

دلاورمردی های رزمندگان گردان ۴۱۰ غواص از زبان یک رزمنده ی قدیمی + عکس

خانه خشتی 

https://www.khanehkheshti.com/153024/

امیرمحمد گودرزی ، جانباز ۷۰ درصدی که هیچوقت چهره فرزندانش را ندیده !

  • ۰۲:۱۴

جانباز امیرمراد گودرزی - بروجرد

گروه استان‌ها-زندگی امیرمراد گودرزی جانباز ۷۰ درصد بروجردی، روایتی متفاوت از ایثار و فداکاری این قهرمان وطن است که هیچوقت فرزندان خودرا ندیده است

به گزارش خبرگزاری تسنیم از بروجرد ، شاید در نگاه اول وقتی خنده‌هایش را ببینی و اینکه روی دوپای خود راه می‌رود رنج ناشی از جانبازی‌اش را نتوانی بفهمی اما چشمان پدری که هیچ‌گاه چهره و قد کشیدن چهار فرزندش را ندیده و دستانی که نبود تا به‌نشانه مهرورزی و نوازش بر سر فرزندان کشیده شوند خود حسرتی چندساله در دل می‌کارد.

در بروجرد یکی از شهرستان‌های استان لرستان دلیرمردی زندگی می‌کند که در دوران دفاع مقدس چشم‌ها و دست‌هایش را در منطقه عملیاتی سردشت جا گذشت؛ جانبازی که هیچ‌وقت نه چشمی برای دیدن فرزندانش داشت و نه دستی که بر سر آن‌ها نوازش بکشد.

امیرمراد گودرزی جانباز 70درصدی بروجردی متولد اول آبان 1340 است که از ابتدای حمله صدام به ایران عازم جبهه‌های جنگ شد و 22 فروردین سال 62 در منطقه بوالحسن در محور سردشت بر اثر انفجار مین دو چشم خود را از دست داد، دو دست از آرنج قطع و شنوایی او نیز تا 70 درصد از بین رفته است.

وی همچنین از ناحیه صورت به‌شدت آسیب‌دیده و در جریان انفجار مین تمامی دندان‌های خود را از دست داده و بخش‌هایی از صورت او همچون استخوان ابرو دچار شکستگی شدید شده است.

متن گفت‌وگوی خبرنگار ‌تسنیم ‌با این جانباز سرافراز هشت سال دفاع مقدس را در ادامه می‌خوانید:

شهید عظیم یوسفوند ، شهدای الشتر

  • ۲۳:۱۰

شهید عظیم یوسفوند

نام پدر: محمدعلی

تاریخ تولد: 6-7-1339 شمسی

محل تولد: لرستان - سلسله - الشتر

تاریخ شهادت : 23-12-1363 شمسی

محل شهادت : شرق دجله (شط علی)

دلیل شهادت : حوادث ناشی از درگیری با دشمن بعثی

گلزار شهدا: پیرکه سفلی شهر: سلسله- لرستان

نوید شاهد https://navideshahed.com

شهید عظیم یوسفوند، دلاوری از خطه لرستان می باشد که مدت زیادی را در گردان های امام حسین ع و ذوالفقار در تیپ 15 امام حسن مجتبی ع با برادران رزمنده گذراند و در این مدت حسن اخلاق و تواضع در کنار نظم و ترتیب در کارها وی را در میان برادران رزمنده زبان زد و معروف کرده بود .

به خاطر بنیه خوب جسمی در جمع رزمندگان گردان ذوالفقار انتخاب شده و با طی کردن آموزش های آبی-خاکی سخت و فشرده آماده عملیات شدند. در شب آغاز عملیات بدر که به همراه غواص های گردان ذوالفقار تیپ 15 امام حسن مجتبی ع به خط البیضه در منطقه العزیر عراق هجوم برد ، شجاعانه در ان شب جنگید و سرانجام با اصابت تیر دولول های دشمن که به حالت تیر تراش به سمت رزمندگان خط الصخره-البیضه شلیک می کردند مزد زحمات و جانفشانی های خود را دریافت کرده و به شهادت رسید. انشاء الله که خداوند ما را در راه پاسداری از خون این عزیزان موفق کند تا شرمنده روی آنان در روز قیامت نباشیم.

منبع: پادگان شهید شفیع خانی

رویای صادقه شهید احمد معظمی گودرزی ، شهدای بروجرد

  • ۱۳:۰۶

رویای صادقانه شهدا/ امشب سفری در پیش دارم

رویای صادقه شهید احمد معظمی گودرزی

امشب از شناسایی برنمی گردم

 نوید شاهد - خاطره ای از یکی از همرزمان شهید «احمد معظمی گودرزی» در مورد شهیدی که خواب شهادت خود را دیده بود و حتی زمان آن را می دانست.

نوید شاهد: یک روز که صبحانه را آماده کرده بودیم قدری منتظر ماندیم، ولی احمد نیامد. برای صرف صبحانه سراغ او رفتم. دیدم روی تخته سنگی نشسته گفتم: احمد صبحانه آماده است، بیا برویم صبحانه بخوریم. گفت: احمدی بیا بنشین. در کنار او نشستم. به سیمای او نگاه کردم. دیدم انگار در دنیایی دیگر به سر می برد. پرسیدم: مگر از کسی ناراحتی؟ چرا از برادران کناره گیری می کنی؟ گفت: امشب سفری در پیش دارم و به این گردان می اندیشم. به راستی چرا ناراحت نباشم؟ گردانی تازه تاسیس و بدون امکانات است و من هم امشب می خواهم بروم. بعد گفت ناراحتی من به خاطر خودم نیست، به خاطر این گردان است. پرسیدم: مگر ماموریتی در پیش داری؟ یا به مرخصی می خواهی بروی؟ گفت: آری به یک مرخصی دائمی. امشب از شناسایی بر نمی گردم. چون دیشب همه چیز را در عالم خواب دیدم.

او در آن روز با تمام برادران گروهان تحت فرماندهی خود با حالتی که متوجه نشوند، خداحافظی کرد. غروب آن روز حرکت کردیم، به منطقه عملیاتی رسیدیم. ماموریت به نحو احسن انجام شد. احمد در بازگشت لحظه شماری می کرد. چندبار به او گفتم: نمی دانم چرا امشب مثل شب های گذشته سرحال نیستی. گفت: نیم ساعت بیشتر به شهادتم نمانده. گفتم: شوخی نکن. در این حالت بودیم که خودمان را در پشت یک سنگر کمین دشمن دیدیم. برخورد ما با سه تن از مزدوران عراقی که در کمین گاه بودند، غیر منتظره نبود. از کمین دشمن هم گذشتیم. به ستون یک در حال بازگشت بودیم. مقداری از راه راست پیمودیم. ناگهان دیدم احمد به آسمان نگاه می کند و دقیقه شماری می کند. سبب را پرسیدم. باز به آسمان نگاه کرد ستاره ای را به من نشان داد و گفت: این ستاره را می بینی؟ گفتم: بله . گفت: این ستاره من است و تا لحظاتی دیگر از دیده ها محو می شود. هنوز چند قدمی به جلو نرفته بودیم که صدای انفجار مین با صدای ناله برادرانی که در جلوی ما در حرکت بودند، ادغام شد. احمد چند قدم جلوتر از من در حرکت بود. خود را در بالین او رساندم. دیدم روی زانو نشسته و صلوات می فرستد. گفتم: احمد موقع صلوات نیست دو تن از برادران ما شهید شده‌اند، چون کمین دشمن نزدیک است و تا عراقی ها متوجه نشده اند بلند شو تا اجساد را از منطقه دور کنیم. نگاهی جانسوز به من کرد و گفت: نگاه کن ببین ستاره ای که به تو نشان دادم محو نشده؟ با عجله به آسمان نگاه کردم تا شاید ستاره را ببینم، اما ستاره را ندیدم. از درخشش افتاده بود. خواستم به احمد بگویم بلند شو. دیدم گفت: سلام مرا به امام عزیز و خانواده ام و دیگر برادران حزب اللهی برسان. من هم سلام تو را به امام زمان(عج) و سالار شهیدان حسین بن علی علیه السلام می رسانم. بار دیگر با عجله به سوی آسمان نگاه کردم. آن ستاره را ندیدم. تا سریع سرم را به سوی احمد برگرداندم، دیدم به شهادت رسیده است.

منبع: کتاب لحظه های آسمانی/ دفتر سوم/ کرامات شهدا/ رویای صادقانه شهدا/ غلامعلی رجایی/ ناشر: نشر شاهد

منبع: نوید شاهد

سردار شهید علی رنگ - شهدای دزفول

  • ۱۲:۵۸
شهید رنگ-علی

سردار علی رنگ

جانشین فرماندهی واحد توپخانه لشکر ۷ ولی عصر (عج)


سال ۱۳۳۹ در یکی از محله های شهر دزفول در خانواده ای با ایمان فرزندی متولد شد پدرش که از پیروان و ارادتمندان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) بود فرزندش  را علی نام گذاشت تا الفبای عشق به ائمه را از کودکی با گوشت و خونش قرین سازد.

دوران نوجوانی علی، همزاه بود با اوج فساد رژیم ستم شاهی در ایران.  ولی از آنجائی که علی از طفولیت با نام اهل البیت  و در دامان مادری با اصالت رشد و نمو کرده بود باعث شد تا سر بلند و رو سفید آن دوران را پشت سر بگذارد. علی از همان دوران کودکی و نوجوانی وارد جلسات قرائت قرآن و مجالس دینی و خط مبارزه مخفی با رژیم فاسد شاه گردید و در سال های اوج درگیری انقلاب اسلامی در راهپیمایی های مردمی حضور فعال داشت و به همراه دوستان هم فکر و مبارز خویش مثل شهید احمد رضا حسامی و حاج احمد کیانی و حاج عبدالحسین خضریان در محل و مساجد به کادر سازی و جذب جوانان پرداخت و ۱۹ بهار از عمر خود را پشت سر می نهاد که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. علی از جمله مردانی بود که عطش درونش را فقط پیوستن به خط و مبارزه مردان الهی تسکین می داد و در همان دوران به جمع مخالفین رژیم شاه و اردوگاه مبارزین خط امام و انقلابیون پیوست.

علی از همان دوران نوجوانی فردی دارای اخلاقی نیکو و همواره در طلب کسب حلال برای خانواده خویش تلاش می کرد و تابستان ها در کنار عمویش به بنایی مشغول بود و در تابستان های گرم دزفول روزه می گرفت و در عزاداری های محرم به عشق  سیدالشهداء (ع) عاشقانه شرکت می کرد و در عزای مولایش حسین (ع) رخت ماتم می پوشید و از داغ مصیبت های اهل البیت (ع) چشم هایش  اشک بار می شد.

۲)علی حدیث حریّت و آزادگی و حماسه و شهادت را آموخت و مقدمه ایی شد تا دل خود را با خدا  و اهل البیت (ع) نزدیک سازد و این عشق در دل او مأوا گرفت.

 

یادی از شهیدان گردان امام محمد باقر (ع) کاشان و آران و بیدگل

  • ۱۱:۳۴
یادی از شهیدان گردان امام محمد باقر (ع) لشکر 14 امام حسین(ع)

سه‌شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۷

خلاصه ای از گزارش عملکرد گردان امام محمد باقر (ع) لشکر 14 امام حسین(ع) شهرستان های کاشان و آران و بیدگل در طول 8 سال دفاع مقدس همراه با یاد و نام فرماندهان شهید

جهادگر شهید عیسی موسی پور ، شهدای خرم آباد

  • ۰۰:۴۱

رزمنده جهادگر شهید عیسی موسی پور

شهید عیسی موسی پور

نام : عیسی 

نام خانوادگی: موسی پور 

نام پدر: عزیز

شغل(ها): جهادگر : راننده لودر و بلدوزر 

تاریخ تولد: 4-10-1338 شمسی

محل تولد: لرستان - خرم آباد - خرم آباد

تاریخ شهادت : 10-4-1365 شمسی

محل شهادت : مهران -عملیات آزادسازی مهران

علت شهادت : اصابت گلوله های تیربار دشمن بعثی

نام گلزار: گلزار شهدای بهشت رضای خرم آباد فاز ۲

زندگینامه :

شهید عیسی موسی پور فرزند عزیز به سال 1338 در شهرستان خرم آباد منطقه بستام متولد شد و در دامن پدر و مادری مهربان و مومن اخلاق و آداب اسلامی را فرا گرفت. به علت فقر فرهنگی منطقه و مساعد نبودن زمینه تحصیل و دیگر مشکلات خانوادگی نتوانست در دوران کودکی به تحصیل بپردازد ، اگر چه بعدها در کلاسهای نهضت سواد آموزی شرکت می کرد و تحصیلات ابتدایی را ادامه داد. او مردی مومن و انقلابی بود که درسهای بسیاری از ایمان و ایثار و شجاعت را از مکتب انقلاب اسلامی تعلیم گرفته بود . شهید قبل از انقلاب به علت بی سوادی اطلاع چندانی از مسائل سیاسی نداشت ولی در انجام فرایض دینی و شرکت در نماز جماعت و مراسم مذهبی و عزاداریها جدی بودند و به حضرت امام خمینی علاقه وافری داشتند . در دوران پیروزی انقلاب در همه تظاهرات شرکت می کرد و حتی فرزندانش را که در آن زمان پنج و شش ساله بودند با خود به راهپیمایی می برد. در زمان پیروزی انقلاب که کمیته ها تشکیل شده بود او نیز به اتفاق چندتن از دوستانش که در یک شرکت کار می کردند یک گروه گشتی تشکیل داده بودند و به سرکوبی اشرار می پرداختند و بعدها که دیگر نهادهای انقلابی تاسیس گردید به خدمت در جهاد سازندگی مشغول شد و بعنوان راننده بلدوزر وارد جهاد سازندگی شده بود و تا روز شهادتش در این نهاد فعالیتهای زیادی داشت . سرانجام آن دلاور مرد عرصه ایمان در سالهای 64 و 65 از طریق ستاد پشتیبانی جهاد به جبهه های حق علیه باطل اعزام گردید و در 10/4/65 در منطقه جنگی مهران و در عملیات کربلای یک به وسیله رگبار مستقیم تیربار دشمن به درجه رفیع شهادت نائل گردید.

رزمنده و جهادگر لرستانی حاج علی حیدر عزیزی ، خاطرات شهادت این شهید گرانقدر را در کتاب از اروند تا کلاشین نوشته و منتشر کرده است. 

نوجوان 14 ساله ای که با اصابت مستقیم آرپیچی سرش رفت

  • ۰۲:۴۸
نوجوان ۱۴ ساله ای که برای آوردن آب رفت و سرش رفت
خاطره ای از جانباز 70 درصد دفاع مقدس؛

نوجوان 14 ساله ای که با اصابت مستقیم آرپیچی سرش رفت

بیان خاطره ای از شاهد ماجرا

به گزارش راهیان نور، محمد رضا فرامرزی جانباز 70 درصد جبهه نبرد حق علیه باطل ما را با خود به روزهایی خواهد برد که هیچ گاه ندیده ایم. در ادامه خاطره ای از این رزمنده دفاع مقدس می خوانید:

در جاده ی اهواز خرمشهر بودیم در حالت پدافند و بنده فرمانده گردان بودم و 120 یا 130 نفری آماده بودیم که شب عملیات از خرمشهر حرکت کنیم.
خیلی در تیررس دشمن بودیم و بچه ها نمی توانستند از سنگر بیرون بروند.
بچه ها تشنه بودند و چندین ساعت آب نخورده بودند و کسی نمیتوانست برود و آب بیاورد.
یکی از بچه های سنگر کنار من آمد و گفت: حاجی یک نفر را بفرست با من بیاید تا برویم و آب بیاوریم.
گفتم مرد حسابی الان در تیررس دشمنیم و من هم نمی توانم به کسی بگویم که با تو بیاید. چون بچه ها میگویند حکم فرمانده است و حکم فرمانده یعنی حکم امام و ولی فقیه و هر کس برود مساوی است با مرگ و شهادت. نه! من به کسی نمی گویم.
خودش چون عطش بچه ها را می دید و تلف شدنشان را می دید به تنهایی رفت و به من از روی شوخی گفت حاجی من مثل حضرت عباس شهید تشنه لب میشوم.
خلاصه دبه ها را برداشت و رفت و شیر تانکر آب را باز کرد و دستش به دبه ها بود. تا دبه ها پر شد همین که آمد بلند شود خمپاره افتاد در همان دبه اش و سرش رفت و چند قدمی نزد ما آمد اما نرسید و شهید شد.


واقعا بچه ها به سختی و مشقت جنگیدند برای دفاع از ولایت، اسلام و ناموسشان و اما الان چگونه به خونشان بی حرمتی میشود.
واقعا بچه ها تن به تن جنگیدند.
نوجوان 14 ساله ای بود که با اصابت مستقیم آر پی چی سرش رفت و الان ما امنیت و آرامش خودمان را مدیون شهداییم.

منبع: راهیان نور

عکسهای از سردار شهید علیمردان آزادبخت و دیگر همرزمان

  • ۱۲:۳۱

17

ایستاده زنده یاد سردار حاج حمید قبادی

نشسته از راست سرداران شهید حمیدرضا ابراهیمی و علی مردان آزادبخت

عکسهای از سردار شهید علیمردان آزادبخت ودیگر همرزمان

۱ ۲ ۳ . . . ۵ ۶ ۷ ۸ ۹
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan