- دوشنبه ۱۹ دی ۰۱
- ۰۰:۱۸
شهدا را فراموش نکنیم
نــام : امیر
نـام خـانوادگـی : حاج امینی
نـام پـدر : نظرعلی
تـاریخ تـولـد : ۱۳۴۰/۱۰/۰۵
مـحل تـولـد :ساوه - زرند - روستای علیشار
سـن :۲۵ سـال
دیـن و مـذهب :اسلام شیعه
وضـعیت تاهل :مجرد
دسـته اعـزامـی : بسیج
تـاریخ شـهادت :۱۳۶۵/۱۲/۱۰
مـحل شـهادت :شلمچه
عـملیـات :کربلای۵
نـحوه شـهادت :حوادث ناشی از درگیری
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا- بهشت زهرا (س) - قـطعـه ۲۹ردیـف ۶۰ شـماره ۱۰
پنجم دی ۱۳۴۰، در ساوه چشم به جهان گشود. پدرش نظرعلی و مادرش،رقیه نام داشت. تاپایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. یازدهم اسفند ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به کتف شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
وصیت نامه شهید
وصیت نامه شهید امیر ﺣﺎﺝ ﺍﻣﯿﻨﯽ شهید امیر حاج امینی در روستای علیشار از توابع زرند ساوه در سال 1340 متولد شد. امیر حاج امینی از جمله دلاورمردان عرصه دفاع مقدس است. بیسیم چی لشگر 27 محمد رسول الله (ص) بود. دهم اسفند 1365 در شلمچه در عملیات کربلای 5 .به شهادت رسید. به مناسبت سی امین سالروز شهادت امیر حاج امینی وصیت نامه این شهید بزرگوار را با هم می خوانیم:
وصیت نامه شهید امیر ﺣﺎﺝ ﺍﻣﯿﻨﯽ :
نام پدر: مهدی
تاریخ تولد: 20-5-1344 شمسی
محل تولد: مرکزی - محلات - محلات
تاریخ شهادت : 8-3-1366 شمسی
محل شهادت : شلمچه
دلیل شهادت : اصابت ترکش دشمن بعثی
مزار: گلزار شهدای محلات - استان مرکزی
شهید محمد شاهرخی در تاریخ ۲۰ مرداد ۱۳۴۴ در شهر محلات به دنیا آمد و بعد از پایان تحصیلات متوسطه در رشتهٔ مهندسی شیمی دانشگاه شریف پذیرفته شد. همزمان با تحصیل خود در جبهه های حق علیه باطل نیز حضور داشت و در ۸ خرداد ۱۳۶۶ در عملیات کربلای ۸ در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
◼ متن وصیتنامه
شهید حاج قاسم سلیمانی ۲۰ اسفندماه سال ۱۳۳۵ در روستای قنات ملک از توابع رابر کرمان در یک خانواده کارگری چشم به جهان گشود. ۱۱ سال بیشتر نداشت که پس از پایان تحصیلات ابتدایی به کرمان رفت. پس از اخذ دیپلم به شغل بنایی مشغول شد و بعدها فعالیت خود را به عنوان پیمانکار در اداره آب کرمان آغاز کرد.
دوران جوانی و پیروزی انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ همزمان با پیمانکاری در اداره آب کرمان به صورت افتخاری به عضویت سپاه کرمان درآمد. پیش از آغاز دفاع مقدس و با شورش کردها به مناطق غرب کشور رفت. در حوادث انقلاب اسلامی ایران با روحانی مشهدی به نام رضا کامیاب آشنا شد که او را وارد جریانات انقلاب کرد. سهراب سلیمانی برادر شهید میگوید که او یکی از گردانندگان اصلی راهپیماییهای کرمان در زمان انقلاب بود.
آغاز دفاع مقدس
شهید پیرولی معتمدی (سگوند)
فرزند : عباس
تاریخ ولادت : ۱۳۳۳/۰۴/۰۸
تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۰۴/۲۳
محل شهادت : شلمچه
محل دفن : گلزار شهدای روستای فتحآباد منطقه آبستان از توابع شهرستان خرم آباد
هشتم تیر ۱۳۳۳، در روستای فتحآباد آبستان از توابع شهرستان خرمآباد به دنیا آمد. پدرش عباس و مادرش قدم خیر نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. بنا بود. ازدواج کرد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و سوم تیر ۱۳۶۱، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به پاها، شهید شد. مزار وی در شهرستان زادگاهش واقع است.
منبع: یاد امام و شهدا
وصیت نامه عارفانه شهید پیرولی سگوند
شهید محمدرضا گودرزی
کد ایثارگری: 6531871
نام پدر: اسمعیل
محل تولد: بروجرد ، استان لرستان
تاریخ تولد: 1344/07/03
شغل: کارگر
تحصیلات: دیپلم
تاریخ شهادت: 1365/03/02
محل شهادت: حاج عمران
مزار : گلزار شهدای بروجرد
شهید محمدرضا گودرزی سال ۱۳۴۴ در روستای دهگاه بروجرد در میان خانوادهای متدین و زحمتکش به دنیا آمد.
از کودکی پسری زرنگ و دوستداشتنی بود و با کنجکاویهای قشنگ و برخورد مهربان با دیگران در دل آنها جای ویژهای داشت.
وی دوره ابتدایی را در دبستان آغاز و تحصیلاتش را در همانجا به پایان رسانید. در همه امور زندگی بامتانت و صبر و آرامی حرکت میکرد و در برخورد با دیگران همیشه رعایت احترام آنان را مینمود. محمدرضا برای حفاظت از دستاوردهای انقلاب اسلامی به شجره طیبه بسیج پیوست و بهسوی مناطق نبرد عازم شد.
در منطقه حاج عمران حضور یافت و در عملیاتی شرکت نمود. در ۱۳۶۵/۳/۲ با اصابت ترکش خمپاره دعوت حق را لبیک گفت و به آرزوی خود که همانا شهادت درراه خدا بود رسید.
پیکر مطهرش به بروجرد منتقل و در بهشت شهدا خاکسپاری شد.
در بخشی از وصیتنامه شهید محمدرضا گودرزی آمده است:
وصیتنامه شهید احمد یغمائی
سلام علیکم
ان ا... اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه
خداوند جان و مال مؤمنین را می خورد ودرمقابل به آنها بهشت می دهد.
بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و ویران کننده کاخ ستمگران و کل ظالمان و با درود به مهدی فاطمه حضرت ولی عصر(عج) و نائب برحقش امام خمینی، این پیر طریقت پاسدار دین و شریعت و با سلام به رزمنده گان و شهیدان از کربلای حسین تا کربلاهای ایران و با سلام به خانواده های شهدا- اسرا- مظلومین و مجروحین جنگ تحمیلی وصیت نامه خود را آغاز می کنم.
اول از همه خدا را شکر می کنم که زندگی مرا در زیر سایه ولایت فقیه و رهبری امام خمینی قرار داد و خدا را حمد می گویم که مرگ مرا در راه خودش واقع کرد.
اللهم ارزقنا توفیق الشهادت فی سبیلک
پروردگارا : تو می دانی که ما چقدر مشتاق شهادتیم و نیز می دانی که هدف ما شهادت نیست بلکه پیروزی در راه توست اگر کشته بشویم یا بکشیم پیروزیم. خدایا تو شاهد باش موقعی که از خانه روانه جبهه شدم فقط به خاطر تو بود نه چیز دیگر. خدایا این بار آمدم تا به زیارت قبر حسین ابن علی(ع) بروم یا راهی را که شهیدان رفتنند نصیب من شود. آمدم که این بار با خون خود موهای جبهه غرب کشور (ایلام) را رنگین تر کنم. آمدم که به ندای حسین زمان امام عزیزمان خمینی کبیر لبیک گفته باشم.
بله برادران ما راه خودمان را با آگاهی هرچه بیشتر انتخاب کردیم و آن شما هستید که باید راه شهیدان را ادامه بدهید فقط شعار ندهید. شعارهایتان همراه با عمل باشد و آن هم عمل مخلصانه و صادقانه به خاطرخدا باشد.
خدایا از روزی که تو را شناختم جرقه ای در دلم از ایمان زد و عشق و علاقه ام به تو چند برابر شد و عاشق شدم که به جبهه بروم تا بتوانم کمکی به اسلام بکنم. اگرخداوند شهادت را نصیب من کرد شما برادرانم و دوستانم به خصوص تو ای برادر کوچکم محمود جان می خواهم که راه این حقیر را ادامه بدهی و اسلحه خونین برادرت را که در جبهه های (ایلام) و (گیلان غرب) بر روی خاکهای رنگین کربلا افتاده برگیری و با دشمنان اسلام بجنگی و سپاه و بسیج را فراموش نکنی و با این ارگانهای انقلابی فعالیت داشته باشی و جبهه ها را ، وجبهه ها را، وجبهه ها را و امام خمینی را فراموش نکنی.
بنده حقیر کوچکتر از آنم که بخواهم پیامی به شما بدهم ولی پیام این حقیر به مردم خور و بیابانک این است که اتحاد خود را از دست نداده و ندهند و از امام جمعه محترم جناب آقای حجت السلام والمسلمین آقای مرتضی صالحی حفاظت کنید و کاری نکنید که این امام جمعه را از دست شما مردم همیشه در صحنه مردم خور، ناراحت شود، و دیگر اینکه از شما می خواهم که جبهه را فراموش نکنید و اگر می توانید به جبهه بروید و اگر درتوانتان نیست در پشت جبهه خدمت به اسلام و مسلمین بنمائید.
ای پدر عزیزم و مادر مهربانم و خواهرانم، از شما می خواهم موقعی که خبر شهادت بنده را آوردند هیچ ناراحت نشوید و گریه نکنید و اگر گریه کردید به یاد حسین(ع) گریه کنید که سر در بدن نداشت و پیام مهم اینکه امام را تنها نگذارید و پشتیبان ولایت فقیه باشید و ای همرزمانم و ای همکلاسی هایم، از شما می خواهم که راه این حقیر را ادامه بدهید.
در پایان با شعار «خدایا،خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار» وصیتنامه خود را تمام می کنم. الحقیر احمد یغمائی (۱۳۶۳/۰۷/۲۴)
منبع : وصیت نامه شهدای خور
منبع: وصیت نامه شهدای خور
شهید سیداحمد آل داود
نام پدر: سیدهادی
محل تولد: خور - شهرستان خور و بیابانک ، استان اصفهان
تاریخ تولد: ۱۳۴۳/۰۱/۰۲
شغل: کشاورز
تحصیلات: دیپلم
تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۰۲/۱۸
محل شهادت : شلمچه
مزار : گلزار شهدای خور - استان اصفهان
سامانه ملی شهدا https://shohada.org
وصیتنامه شهید سید احمد آل داود
بسم رب الشهداء والصالحین
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا... امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون.
گمان می برید کسانی که در راه خدا کشته می شوند مردگانند بلکه آنان زنده اند و نزد خدای خویش روزی داده می شوند.
با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی امید مستضعفین قلب محرومین اینجانب سید احمد آل داود وصیت می نمایم که اگر شهادت نصیب من شد و به لقاءا... پیوستم از شما پدر و مادر عزیزم می خواهم که برای من و بنده ناقابل خدا و فرزند کوچک خودتان گریه نکنید زیرا که بنده با شوق و اشتیاق فراوان به مکان جنگ بین حق و باطل که همیشه مشاهده کرده اید که پیروز شده است و ما همه بخاطر اسلام می رویم و کشته می شویم و یا می کشیم و یا هر دو حال پیروز می شویم.
پدرم درود برتو که چون ابراهیم فرزند را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستادید بدان و آگاه باشی که اسماعیلت هرگز از فرمان باری تعالی سر باز نمی زند و مرگ در راه خدا را بجز سعادت نمی داند و زندگی را جز جهاد در راه عقیدهی درست نمی داند و شهادت را از بهترین نعمتهای خداوند می داند.
مادر عزیزم که عزیزترین عزیزها هستی و بعد از خدا مهربانترین مهربانها، من به وجود تو افتخار می کنم که در نزد تو اینچنین تربیت شدم که توانستم در هنگام جوانی خدمت ناچیزی به اسلام بکنم وچنان مرا تربیت کردی که پای خود را جای پای علی اکبر بگذارم که چه کشته شوم یا سالم باشم برای تو افتخار است.
ای برادران عزیزم پیوسته در راه پیشبرد اسلام عزیز به رهبری امام خمینی بکوشید و تمامی قوانین اسلام را انجام دهید و سخنان امام را به جان و دل پذیرا باشید چون زمان، زمان حسین(ع) و روزها نیز هر کدام عاشورا است.
و تو ای خواهر حجاب و عفت و پاکدامنی را بیش از هر چیز مورد اهمیت قرار بده چون حجاب تو مشت محکمی به دهان یاوه گویان است.
ودیگر خواهشی که دارم در فکر دفن کردن من نباشید اگر مکان دارد که کنار قبر شهید وهب علیخانی و مهدی فرخ خاکم کنید و اگر امکان ندارد هرکجا باشد مانعی ندارد. شهادت در راه خدا برای من از عسل شیرین تر است چون که شهداء شمع محفل تاریخ بشریتاند. در درجه اول امیدوارم که پیروز برگردیم ودر راه پیروزی اگر شهادت نصیبم شد چه بهتر.
والسلام علیکم ورحمه ا... وبرکاته
دوستانم راه مرا ادامه دهید.
سید احمد آل داود
منبع : وصیت نامه شهدای عزیزمون در شهرستان خور
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ شهید محسن عبدالحمیدی پس از ۳۳ سال در غیاب پدر به چشم انتظاری مادر پایان می بخشد.
امسال عطر فاطمیه خبری را برای ما آورده از جنس بوی پیراهن یوسفی گمگشته که پس از ۳۳ سال به آغوش شهر و خانواده باز می گردد.
شهید محسن عبدالحمیدی در تاریخ ۳۹/۲/۱۱ در شهر گوگد و خانواده ای مذهبی و متوسطه جامعه متولد شد. ایشان در دوران کودکی و نوجوانی علاوه بر درس خواندن در کارهای سخت کشاورزی هم به خانواده کمک می کرد. وی از نسل انقلاب بود یعنی دوران بلوغ او با اوج گیری انقلاب همراه شد و حال و هوای انقلاب بر ذهن او سایه انداخت.
او با شروع جنگ به خدمت سربازی رفت و پس از پایان خدمت سربازی به شهر خود باز گشت اما حال و هوای عجیبی داشت، نمی توانست جبهه و جنگ را فراموش کند این بود که از طرف بسیج عازم جبهه شد.
وی سرانجام در عملیات محرم سال ۶۱ و منطقه عین خوش در سن ۲۲ سالگی جان خود را فدای اسلام و انقلاب کرد تا اینکه در سال ۸۳ پس از مایوس شدن از دست یابی به بقایای پیکر مطهرش به صورت رسمی شهادت او اعلام شد.
خاطره ای از هم رزم شهید
شهید سیدمحمد موسوی
کد ایثارگری: 6129416
نام پدر: سیدعلی اکبر
محل تولد: الیگودرز ،روستای سنج
تاریخ تولد: 1331/10/01
شغل: کشاورز
تحصیلات: دیپلم تاریخ
شهادت: 1361/11/18
محل شهادت : جبهه جنوب
زندگی نامه:
سید محمد فرزند سید علی اکبر در دی ماه سال 1331 در خانواده ای مذهبی فرزندی به دنیا آمد که نام او را محمد گذاشتند . در دوران کودکی پدر را از دست داد و از همان دوران با سختی ها و مشکلات دست و پنجه نرم کرده و دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشتند.20 ساله بودکه انقلاب اسلامی شکل گرفت. وی در مبارزات دوران انقلاب نقش مؤثری داشت و با شرکت در راهپیمایی ها و حرکتهای گروهی شهرستان الیگودرز، دِین خود را به امام و ملت انقلابی اَدا کرد .
شهید سیدمحمد نقی موسوی فرزند سید علی اکبر که در روز دوم فروردین سال 1339 هجری شمسی چشم به جهان گشود دوران نوجوانی را در روستای سنج گذراند و بعد از این دوران به سربازی رفته و خدمت مقدس سربازی را پشت سر گذاشت. در آن دوران یکی از خط شکنان بوده که در یکی از عملیاتها مجروح شدند.
بعد از شهادت برادرش سید محمد، نیروی عجیبی در او ایجاد شد و این نیرو باعث شد که سید محمد نقی با وجود اینکه در دنیا از مال و زندگی چیزی کم نداشت همه موقعیتها را کنار گذارده و به جبهه رود تا آنجا عاشق شهادت و جبهه شده بود که هر کسی درباره برگشت او از جبهه با ایشان صحبت می کردند ناراحت می شدند و می گفتند «من آمده ام تا راه برادرم را ادامه دهم و اسلحه او را زمین نخواهم گذارد تا به شهادت برسم .»
همه شهیدان عزیزان ما هستند و باید قدر شون رو بدونیم. شهید ...