- دوشنبه ۱۶ مرداد ۰۲
- ۱۸:۰۸
شهید محمد ابوالمعصومی
نام پدر: عیسی
تاریخ تولد: 1341/06/15
تاریخ شهادت: 1363/11/01
منطقه عملیاتی شهادت: شلمچه
مزار: گلزار شهدای جلایر - فراهان - استان مرکزی
شهدا را فراموش نکنیم
شهید محمد ابوالمعصومی
نام پدر: عیسی
تاریخ تولد: 1341/06/15
تاریخ شهادت: 1363/11/01
منطقه عملیاتی شهادت: شلمچه
مزار: گلزار شهدای جلایر - فراهان - استان مرکزی
شهید حجت الله لونی
فرزند : عبدالله
تاریخ ولادت : ۱۳۳۶/۰۱/۰۱
محل ولادت : الیگودرز
تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۰۳/۰۲
محل شهادت : حاج عمران
مزار : گلزار شهدای شهرستان الیگودرز
یکم فروردین ۱۳۳۶، در شهرستان الیگودرز چشم به جهان گشود. پدرش عبدالله، کاسب بود. وی چهره متین و دوست داشتنی داشت و با آوردن روزی پاک و طیبی برای اهل خانواده چنان تأثیر شگرفی در تربیت خانواده گذاشته بود که توفیق یافت بعنوان پدر شهید جایگاه خود را درعالم ملکوت باز نماید و اطرافیان همیشه به او افتخار نمایند. مادرش اقدس خانم خانه دار بود و نسبت به تربیت فرزندان خود چنان همّت می گماشت که از دامان پاک ایشان دلاوری چون شهید حجت الله پا به عرصه وجود گذاشت. سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد.
جاویدالاثر شهید اسدالله حسنوند
نام پدر: علی الله
شغل : معلم
تاریخ تولد: 3-10-1334 شمسی
محل تولد: الشتر
تاریخ شهادت : 3-12-1362 شمسی
محل شهادت : چزابه
وضعیت پیکر : جاویدالاثر
گلزار شهدا: بلوک: نام گلزار:بهشت رضا فاز 1 شهر:لرستان - خرم آباد
زندگینامه شهید علی اسدالله حسنوند
پرستوی مهاجر شهید به سال 1334 در یکی از روستاهای توابع شهرستان الشتر بنام بتکی دیده به جهان گشود و در کانون گرم خانواده ای باخدا رشد و پرورش یافت . وی مقطع ابتدایی را در روستای دو آب علیشاهی گذراند و مقطع متوسطه را تا سال سوم در قلعه مظفری گذراند و سپس برای ادامه تحصیل به شهرستان خرم آباد آمد و تحصیلات خود را در این شهر به اتمام رسانید .
سجاد عزیزم! امیدوارم ادامه دهنده راهم باشی
شهید عباس رضائی
نام پدر: علی
محل تولد: کوهدشت ، روستای میشنان گراوند
تاریخ تولد: 1335/01/07
شغل: بسیجی
تحصیلات: دیپلم
تاریخ شهادت: 1362/12/04
محل شهادت: پاسگاه زید (منطقه عملیاتی جنوب)
وصیت نامه شهید عباس رضایی
بسم رب الشهدا و الصالحین
خدمت پدر بزرگوارم و مادر مهربانم سلام
پس از سلام امیدوارم به درگاه خداوند که سلام گرم مرا که از اعماق قلبم بیرون می آید، بپذیری و وظیفه هر شخص مسلمان است که وصیت نماید.
پدر عزیزم! امیدوارم که مرا ببخشید که هرچه اذیت شما نموده ام. خلاصه از اعماق دلت مرا ببخشی. آدم یک روز به دنیا می آید و یک روز هم از دنیا می رود، چه بهتر در این راه قرآن و دین شهید شویم.
گوش به فرمان امام باشید/ مواظب باشید انقلاب را به بیراهه نکشانند
زندگینامه شهید سیدعلی امینی تیزابی
نام پدر: سید رحمتعلی
محل تولد: شهرستان کوهدشت
تاریخ تولد: 1343/05/06
تاریخ شهادت: 1364/12/08
محل شهادت: سلیمانیه عراق- عملیات والفجر9
وصیت نامه شهید سیدعلی امینی تیزابی
ای اهل ایمان! در کار دین سستی روا ندارید. از ترس کافران بر صلح دعوت نکنید، بلکه دعوت به اسلام کنید، که شما بلند مقام تر خواهید بود. خدا با شما است و از ثواب اعمال شما هیچ نمی کاهد.
شهید اسدمراد بالنگ در حوالی ظهر یک روز بهاری در سال 1342 در شهر کوهدشت از یک خانواده مذهبی متولد گردید.
ایشان در زمان راهپیمایی های زمستان 1357 چهارده ساله و کلاس اول راهنمایی بودند و همپای دیگر دانش آموزان در راهپیمایی و تظاهرات خیابانی شرکت داشتند،بعد از انقلاب هم وارد پایگاه های مقاومت شبانه شد و زمان جنگ تحمیلی هم همراه عموم مردم به جبهه رفت.
اولین عملیاتی که این شهید شرکت داشتند عملیات طریق القدس بود که به فتح بستان انجامید.که پس از آن به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کوهدشت درآمده و در اکثر عملیاتها شرکت داشتند از جمله عملیات فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، محرم، والفجرها، عاشوراها،
کربلاها و سمت مسئول بهداری گروهانها و گردانها رو بعهده داشت.
آخرین عملیاتی که شرکت داشتند عملیات کربلای 5 بود که عاقبت ایشان به شهادت انجامید.
از جمله دوستان این شهید ، شهیدان احمد دارابی،علی حاتمی،محمود رضایی،علی محمد کوشکی،حجت اله سرتیپ نیا،فیروز سرتیپ نیا،حمید سوری،سعادت قبادی و تعداد زیادی دیگر از خیل شهیدان.
ایشان چند ماه قبل از شهادت عقد نمو دند البته به سفا رش خانواده و دوستان . هر موقع می گفتیم خوب عروسی کن با خنده می گفت اگر عمری بود بعد از پیروزی. یک روز گفت من عقد نمو ده ام تا دینم کامل گردد . دوستان نقل می کنند که ایشان مورد علا قه فرماندهی لشگر ،تیپ ، گردان بوده است .
بارها اتفاق افتاده است که افراد تحت فرماندهی ایشان از رعایت اصول زیردستی ایشان تعریف کرده و ایشان را ستوده اند.
به مسئولین مملکتی عشق می ورزید و علاقه خاصی به حضرت امام(ره) داشت و حضرت امام را به مثابه یک نعمت بزرگ میدانست که خدا به این ملت هدیه کرده بود.
آخرالامر در عملیات کربلای 5 سحرگاه روز 27 دیماه 1365 در حوالی کارخانه پتروشیمی بصره مورد اصابت تیربارهای خصم کافر از ناحیه پهلو قرار گرفت و دوروز بعد جسد مظلومش در حالی که کوهدشت خالی از سکنه شده بود و از دست بمب باران وحشیانه صدام به بیابانها پناه برده بودند در قبرستان بهشت زهرای کوهدشت تدفین گردید و به خاک سپرده شد.
یادش گرامی باد
رزمنده لرستانی که با پای برهنه رفت . . .
منبع:فاتحان
وصیت نامه شهید اسد مراد بالنگ
شهیده شهناز محمدی زاده
نام پدر: شکرالله
محل تولد: دزفول
تاریخ شهادت: ۱۳۵۹/۰۷/۰۸
محل شهادت: خرمشهر
شهناز فکر می کردم خیلی چیزها از تو می دونستم!
هرچی ازمادرت پول می گرفتی برای خودت نمی مانداماهیچ وقت رونکردی به چه
کسی می دادیشان؟
یادت هست شهناز؟تویک دوربین داشتی وباآن کلافه مان کرده بودی.چپ می
رفتی راست می آمدی تق تق عکس می گرفتی؟ازخرمشهربدون آدم هایش-
ازدرودیوارسوراخ سوراخش-ازشهدایش-ازهمه چی-یادت هست شهناز؟سرت
غرغرمی کردم که:«یه شهردرب وداغون عکس گرفتن داره؟»توهم بهم
گفتی:«شایداین عکس هابمونه برای بعدازما.»راستی شهنازدوربینت کجاست؟خیلی
دنبالش گشتم!
وای شهناز.چراآن روزمعنی حرفت رانفهمیدم؟چراآن روزکه داشتیم باهم صبحانه
می خوردیم همه ی حرفهات برایم شوخی بود.حتی وقتی موقع ناهارهم بهم گفتی.
وقتی فکرش رامی کنم دیوانه می شوم که چرانفهمیدم؟ سرشام که بازخندیدی و
گفتی:این شام آخرمنه.چرا؟خیلی قشنگ یادم هست سیب توی دستت بود خوردیش
وبعدخندیدی خیلی قشنگ ِبهم گفتی:این هم آخرین سیبه که می خورم.ودوباره
خندیدی.
یادت هست شهناز؟بدوآمدم دنبالت گفتم:مامان وبابات آمده اندببرندت.گفتی:قایمم
کن نمی خواهم بروم.می خواهم درخرمشهربمانم.راضیت کردم باآنهاحرف بزنی راضی
شان کردی یک روزدیگربمانی.یک روز دیگرفقطیک روزاما...
دیدمت کمی غذابرداشته بودی ومی بردی برای رزمنده ها داشتی ردمی شدی
ازکنارگل فروشی. ترکش خوردبه تنت وتونشستی.همان جاکنارگلفروشی وماندی
توی خرمشهر برای همیشه!
کارهایت عجیب وغریب بود.آخردخترجان!این همه جابرای نوشتن بودچراوصیت نامه
ات راروی دستمال کاغذی نوشتی؟می دانم هیستی چپ چپ نگاهم نکن.هنوزهم
می گویم توهمان شهنازعجیب وغریب خودمانی!
نحوه ی پرپرشدن اصابت ترکش... .
شهید سید هادی عبادی
نام پدر: سید احمد
ولادت : ۱۳۴۵/۰۶/۲۵ شهر خور
اعزام : دانش آموز - بسیجی
شهادت : ۱۳۶۴/۱۱/۲۶ فاو
عملیات والفجر ۸
مزار: گلزار شهدای شهر خور - استان اصفهان
شهید علی احمدوند در بخشی از وصیتنامه خود آورده است: «مثل زینب(س) استوار باشید و مقاومت کنید و زیر بار ذلت نروید».
به گزارش خبرگزاری فارس از همدان، «شهید»، شاهد شهود عرفانی شد و نقش هرچه خوبی را در چهارفصل گیتی نمایان کرد و چشم ستارگان آسمان را روشن، ققنوس هشت جنت که هفت آسمان را مجذوب خود کرده است، همان عاشقی که در وادی مقدس عاشقی، پر پرواز گشود و فرشتگان را نوازشگر روح نابش کرد.
میخواهیم هر روز را با نامی و یادی از این ستارهها، شب کنیم و کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز؛ باشد که ادای دینی باشد بر آن همه رشادت، شهامت، مجاهدت و شجاعت... برگ سبزی، تحفه درویش، تا چه قبول افتد و چه در نظر افتد.
3866/ تبرک لحظاتمان با شهید علی احمدوند
السلام علیک یا اباعبداللهالحسین(ع)، السلام علیک یا انصارالحسین(ع) و یا صاحبالزمان(عج).
با سلام و درود بر پیشگاه مقدس آقا امام زمان و نایب بر حقش خمینى کبیر تنها کسی که چراغ هدایت را جلوى پاى ما گذارد و ما را به اسلام دعوت کرد و با سلام و درود بیکران بر شهیدان صدر اسلام و همچنین گلگونکفنان انقلاب ایران.
اى عزیزان! این جنگ؛ جنگ سرنوشتسازی است که همگى وظیفه داریم در این جنگ شرکت کنیم؛ عزیزان بدانید به خون شهدا قسم من نه به خاطر ریا و نه بخاطر مقام روانه جبهه شدم بلکه وظیفه شیعهبودنم بود که بر دوشم سنگینى میکرد و هم به جوش آمدن خونم در رگهاى بدنم بود که توانستم به نداى امام عزیزم لبیک بگویم.
اسلام را یارى کنید، امیدوارم با ریختن خون من و دیگر جوانان عزیز بتوانیم درخت اسلام را آبیارى کنیم تا ثمر دهد.
اى عزیزان مبادا در رختخواب غفلت بمیرید که حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد، بار خدایا! تو میدانى من دعا میکردم که مرا از اصحاب و یاران امام حسین(ع) قرار بدهى.خدایا! تو مى دانى من دوست دارم همیشه خدمتگزارى باشم براى اسلام.
نماز را سبک نشمارید که نماز ستون دین است، نماز است که دین اسلام را به پا داشته و این جمهورى اسلامى را بیشتر ، نمازها و دعاهاى شما بر پا داشته است. این مملکت اسلامى مانند قلبى است که احتیاج به خون داشته باشد تا میتوانید اسلام را یارى کنید.
مبادا امام حسین(ع) را فراموش کنید که امام تنها کسى است که چراغ هدایت را جلوى پاى همگى ما گذارده است.
اگر سعادت مرا یارى کرد و شهید شدم بدانید فردا همگى شما به ما ملحق میشوید؛ در پیشگاه خداوند باید جواب گوى سوالات اسلام و وظیفهاى که بر دوشمان بوده و انجام ندادهایم باشیم که آن وقت دیگر پشیمانى سودى ندارد، پس از همین حالا به فکر خدایتان باشید و به فکر مکتب و دینتان؛ راه حسین(ع) را در پیش گیرید.
خدایا مرا سربازى از سربازان حضرت مهدى(عج) قرار بده، پروردگارا! اول پاکم کن و عفوم کن و بعد خاکم کن، خدایا این خدمتى که در راه تو و به رضاى تو انجام وظیفه کردهام مورد قبول و عنایت خود قرار بده و شهادتم را قبول بگردان.
مثل زینب(س) استوار باشید و مقاومت کنید و زیر بار ذلت نروید.
به نقل از فارس
سردار شهید حاج محمدرضا بارفروش نیز در پیروی از امر ولایت ، در دفاع از اسلام و کشور اسلامی در جبهه حضور یافت در عملیات های محرم و رمضان شرکت کرد . 24 تیرماه 1361 در عملیات رمضان به شدت مجروح شد به گونه ای که حدود یک سال به خارج از کشور جهت درمان اعزام شد .
سرتیپ پاسدار شهید حاج رضا بارفروش با داشتن 70 درصد جانبازی تحصیلات خود را تا دوره لیسانس نظامی دافوس ادامه داد .وی دانشجوی دوره دکترای عالی جنگ بود و در طول خدمت خود در مسئولیتهای مشاور امور اقتصادی فرمانده نیروی زمینی سپاه ، مدیرعامل مجتمع خودکفایی و سازندگی ظفر ، مسئول مرکز خدمات پرسنلی سپاه غرب کشور ، عضو هیئت مدیره سازمان تحقیقات و جهاد کفائی و نماینده بنیاد تعاون سپاه مرکز در استان باختران انجام وظیفه کرد .
وی دهم بهمن ماه 1376 در حین بازگشت به محل ماموریت خود در اثر سانحه تصادف به همراه همسرش به دیار حق شتافت و پسرش را به یادگار گذاشت .
متن وصیتنامه شهید محمدرضا بارفروش
شهید علی جمعه رایجی یانسری/ یکم شهریور 1347 ، در شهرستان گلوگاه به دنیا آمد. پدرش شفیع، کشاورز بود و مادرش رعنا نام داشت. دانشآموز سوم راهنمایی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم مهر 1363 ، با سمت تک تیرانداز در مریوان هنگام درگیری با نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سینه و شکم، شهید شد. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده روستای روشن آباد تابعه شهرستان کردکوی واقع است.
فرازهایی از وصیت نامه شهید علی جمعه رایجی یانسری
درود خدا قوت برادر بزرگوار و ولایی روح پدر تان شاد و قرین ...